عکس روی جلد مجله تایم: استیو لیس
اولین باری که اسم بیماری اوتیسم به گوشم خورد، زمانی بود که عکس جلد یک شماره مجله تایم، پسربچه ای را نشان می داد که دچار اوتیسم بود.
بعد از دیدن فیلم "مرد بارانی" که در آن داستین هافمن نقش ریموند یا همان مرد بارانی را بازی می کند که او هم دچار اوتیسم است، درباره آن کنجکاو تر شدم.
بری مورو-فیلم نامه نویس- در سال 1984 "کیم پیک" را که با نارسایی های مغزی به دنیا آمده ملاقات می کند.نتیجه این ملاقات ساخت فیلم مردبارانی در سال 1988 است. داستین هافمن هم برای درک بهتر دنیای افرادی که قرار بود نقش یکی از آنها را بازی کند با چند تایی از آنها و به خصوص با کیم ملاقات کرد.البته کیم یا مرد بارانی واقعی، مبتلا به اوتیسم نیست اما بیماری او بسیار شبیه اوتیسم است.
کیم پیک، مرد بارانی واقعی
فیلم، توجه دنیا را به بیماری اوتیسم و افراد مبتلا به آن جلب می کند.
اسکار بهترین فیلم سال، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم نامه و بهترین بازیگر مرد هم نصیب سازندگان "مرد بارانی" می شود. "بری مورو" نویسنده فیلم نامه، مجسمه اسکارش را به کیم پک می دهد و کیم هم که بعد از نمایش فیلم معروف شده و اعتماد به نفس پیدا کرده بود این مجسمه را با خودش همه جا می برد و به همه نشان می داد.( داستین هافمن هم مجسمه اسکارش را به پدرش که در بستر بیماری بود هدیه داد.)
در فیلم، صحنه هایی هست که توانایی عجیب ریموند را مثلا در حفظ بخشی از کتاب تلفن یا ضرب و جذر گیری از اعداد نشان می دهد. این صحنه ها برای من که چیز زیادی درباره اوتیسم نمی دانستم، کمی فانتزی به نظر می آمد اما بعد که بیشتر درباره اش خواندم، فهمیدم که حتی توجه بیش از حد ریموند به تلویزیون همراهش یا آن صحنه ای که ریموند به جای تلویزیون غرق تماشای ماشین لباس شویی شده و برادرش(تام کروز) بهش می گوید " من کلی پول سلفیدم برات تلویزیون خریدم تو زل زدی به ماشین لباس شویی؟"
هم آگاهانه و دقیق و منطبق با واقعیت زندگی بیماران مبتلا به اوتیسم است.
بارون کوهن، سرپرست گروه تحقیقات اوتیسم در دانشگاه کمبریج می گوید « مجذوب شدن بیش از حد به ماشین آلات و دستگاه ها، همراه با فقدان همدلی، از جمله اساسی ترین نشانه های اوتیسم است.»
اوتیسم به شدت مردان را مبتلا میکند. طوری که تعداد نوزادان پسر مبتلا به اوتیسم سه برابر دختران است. کوهن، اوتیسم را آینه بزرگ نمای صفات مردانه نامیده است.
نداشتن ارتباط چشمی و محدود بودن ارتباط کلامی، از اولین نشانه های بیماری اوتیسم است.به همین خاطر ریموند در فیلم مرد بارانی خیلی کم به برادرش و دیگران مستقیم نگاه می کند و کلمه و جمله هایی که استفاده می کند محدود و تکراری است.
بعضی معتقدند انسانهای در خود مانده از وضع خودشان رنج نمیبرند و این خانواده های آنها هستند که احساس طردشدگی میکنند. من هم این طور فکر می کنم، اصلا از کجا معلوم که دنیای آنها عاقلانه و "درست" باشد و ما دیوانه باشیم؟ چه کسی معیار دیوانه/عاقل یا درست/غلط بودن را تعیین کرده؟ ما که عقلای جهانیم چه گلی به سر آن زده ایم که می ترسیم آن را به دست "دیوانگان" بدهیم.
یک صحنه باحالی در فیلم مرد بارانی است که ریموند را در حال عبور از خیابانی در یک شهر کوچک آمریکا نشان می دهد. چراغ راهنمایی درست موقعی که ریموند به وسط خیابان رسیده، برای عبور اتومبیل ها سبز و برای عبور پیاده ها قرمز می شود و عبارت Don’t walk را نشان می دهد. ریموند هم همان جا وسط خیابان می ایستد و خلاصه راه بندان می شود و سروصدای راننده ها در می آید و یک آمریکایی قلچماق از شورلتش پیاده می شود و به ریموند می گوید « تن لشتو جابجا می کنی یا برات جابجاش کنم؟» ولی ریموند با توجه به نوشته روی چراغ قرمز سرجایش ایستاده و تکان نمی خورد تا این که برادرش سر می رسد و ماجرا را تمام می کند.
این صحنه کنایه خوبی به ما و دنیای "عاقلانه" ای است که ساخته ایم؛ چراغ قرمزی که خودمان ساخته ایم و رویش نوشته ایم Don’t walk ولی وقتی احمقانه بودنش را یک "دیوانه" نشان مان دهد، عصبانی می شویم.
فیلم مرد بارانی که شاید اولش کمی خیالی به نظر برسد، اینقدر بر اساس واقعیت های انسانی قابل لمس و یافته های پزشکی در باره اوتیسم، ساخته شده که انگار یک فیلم مستند است.