مهارت ابراز وجود،قاطعیت و جرأت مندی
بیماری راضی کردن دیگران
مهارت جرأت ورزی،قاطعیت و ابراز وجود زیر مجموعه ارتباط موثر،یکی از ده مهارت زندگی است که توسط سازمان جهانی بهداشت اعلام شده است.
قاطعیت چیست؟
اشکال در رفتار جرأت مندانه،چه مشکلاتی برای فرد ایجاد می کند و آموختن این مهارت چه فایده ای برای ما خواهد داشت؟
آیا تا به حال در شرایطی قرار گرفته اید که علی رغم میل خود مجبور به پذیرفتن خواسته دیگران باشید،برای نمونه دوستی تلفن کرده و اظهار می کند که می خواهد جمعه به منزل شما بیاید در حالی که شما برنامه دیگری برای خود درنظر گرفته اید.آیا مواردی پیش آمده که نتوانید رنجش و ناراحتی خود را از دیگران بیان کنید؟
آیا تا به حال در شرایطی قرار گرفته اید که نتوانید مخالفت و اعتراض خود خود را با نظر دیگران ابراز کنید و حق خود را بگیرید؟
در فروشگاهی،فروشنده با چرب زبانی و به زور می خواهد جنس خود را بفروشد چه عکس العملی از خود نشان خواهید داد؟
راننده تاکسی،دستگاه تاکسی متر خود را روشن نمی کند و شرم و خجالت به شما اجازه نمی دهد به او تذکر دهید تاکسی متر را روشن کند و کرایه بیشتر از شما می گیرد.به نظر می رسد که تقریباً همه آدم ها،به ویژه در جامعه ما که کمتر به آموزش این مهارت اهمیت داده شده است،تجربه چنین مشکلاتی را دارند که در این صورت گفته می شود این افراد در رفتار جرات مندانه مشکل داشته و افراد قاطعی نیستند.
جرات مندی چیست؟
تعاریف زیادی وجود دارد اما به طور کلی جرات مندی را می توان توانایی ابراز صادقانه نظرات،احساسات و نگرش ها بدون احساس ترس و اضطراب دانست.جرات مندی هم چنین شامل دفاع فرد از حقوق خود به شکلی که حقوق دیگران پایمال نشود است.بنابراین در صورت عدم آشنایی به این مهارت،دچار مشکلات جدی مانند ناتوانایی در نه گفتن شده که خود به مشکلات زیادی مانند اعتیاد،انواع بزهکاری،بیماری راضی کردن دیگران و مهرطلبی منجر می شود.هم چنین فرد به دلیل نگرفتن حق خود و خشم ایجاد شده و سرکوب آن به انواع بیماری های روحی و جسمی مانند افسردگی،یاس،درماندگی،سردرد،فشار خون بالا، زخم معده،بیماری های قلبی و... مبتلا می شود.
علاوه برآن،شخص با طلب نکردن حقوق خود، زور شنیدن،تحمل خواسته ها و نظرات دیگران در خانواده،محیط کار با رییس،مدیر و همکاران و به طور کلی در اجتماع باعث سلطه جویی افراد ظالم و ایجاد ظلم که خاص اجتماع پدرسالار است،خواهد شد.
یکی از دلایل ظلم وجود بی عدالتی در هر جامعه ای عدم قاطعیت و جرات مندی افراد آن است که قادر به بیان نیازها،احساسات و افکار خود نیستند.
هدف از آموزش این مهارت،در حقیقت جرات بیان احساس،فکر،عقیده و حل مشکلات از طریق گفت و گو است تا معنای حرف های دیگران را بفهمیم و نسبت به کنترل احساس سلطه جویانه واکنش نشان دهیم تا به جای رفتار پرخاشگرانه و منفعلانه رفتاری جرات مند داشته باشیم.با توجه به اهمیت موضوع و بررسی عمیق،اصولی و علمی این مساله سراغ دکتر علی بابایی زاد، مشاور و مدرس TA (تحلیل رفتار مقابل)شاخه روان درمانی رفته و چکیده این مصاحبه را در اختیار شما قرار می دهیم.-در کتاب های روان شناسی بیماری راضی کردن دیگران،مهرطلبی و ناتوانایی در نه گفتن یک بیماری تلقی می شود نظر شما در این باره چیست؟
درواقع،در طبقه بندی بیماری های روانی درDSM،بیماری به نام راضی کردن دیگران نداریم ولی در طبقه بندی بیماری های اضطرابی و اختلال های شخصیتی نشانگانی وابسته به این موضوع وجود دارد که یکی از آنها عدم قاطعیت فرد و جرات ورزی است.
فرد مهرطلب،در بیان احساسات،خواسته ها، آرزوها،افکار،عقاید و نگرش های خودش و در بیان آنچه می خواهد داشته باشد یا نداشته باشد دچار مشکل است.درواقع این افراد در بیان عدم خواستن یا عدم رضایت برای انجام کاری مشکل داشته و قادر به گفتن نه،نیستند و با بله گفتن های مفرط می خواهند دیگران را از خود راضی نگه دارند و به احساس رضایت و آرامشی نه چندان سالم،دست یابند.
-این ناتوانی در"نه"گفتن چگونه باعث بیماری می شود؟
فرد بله گو که از گفتن"نه"هراس دارد با بله گفتن های متوالی به افراد،قادر به رسیدگی نیازهای اساسی زندگی خویش نیست و مدام در حال سرویس دادن به دیگران است،بنابراین چنین فردی از نظر عملکرد و یا کارآمدی فردی و اجتماعی در زمینه های مختلف شغلی،تحصیلی،خانوادگی و ارتباطی دچار مشکل شده و می توانیم بگوییم چنین فردی دارد به سمت ناخوشی و عارضه مند شدن پیش می رود.فرد از مسایل شخصی خود عقب افتاده بنابراین کم کم احساس اجحاف می کند،زیرا اهداف فرضی که برای خودش درنظر گرفته بود،نادیده گرفته شده و نظریات،اهداف و درخواست های دیگران جایگزین زندگی او می شود که از سوی دیگر،امکان دارد در قبال خدماتی که به دیگران می دهد به انتظاراتی که غالباً تایید نوازش است،نیاز پیدا کند و اگر این انتظارات برآورده نشود امکان رنجش به وجود می آید.حالا ما با انسانی مواجه هستیم که دچار ناکارآمدی شده و احساس رضایت مندی عمومی از خودش پایین آمده رنجیده و به سمت ناخوشی روانی پیش می رود وحالا این فرد آن قدر ناکارآمد و غمگین شده که ما آن را به عنوان یک بیمار افسرده شدید می شناسیم.
-چه عواملی باعث عدم قاطعیت و جرات ورزی شده و باعث می شود فرد قادر به گفتن نه،نباشد؟
دلایل روان شناختی عمیق،پیچیده و چندین عاملی وجود دارد که از مهم ترین آنها رابطه بچه با والدین در زمان کودکی است.تاریخچه زمان کودکی،اینکه کودک در چه خانواده ای رشد کرده و نظر پدر و مادر مورد قاطعیت چه بود ،در قاطعیت کودک موثر است.
-آگاهی و عملکرد مردم در برخورد با مسایل قاطعیت و نه گفتن را چگونه ارزیابی می کنید؟
به عقیده من،در جامعه ما گاهی تعارفات زیادی خودنمایی می کند و بسیار پیش می آید که زیر این تعارف ترس از نه گفتن وجود داشته باشد.درواقع افراد،آن چیزی را که واقعاً در ذهنشان وجود دارد،بیان نمی کنند که بعضی از نویسندگان جامعه ما را جامعه ای مهرطلب و تایید طلب تلقی می کنند که در آن مهارت های الگوی رفتار قاطع و جرات مندانه است.
-تربیت خانوادگی چه نقشی در کسب مهارت جرات مندی و قاطعیت ایجاد می کند؟
در یک جامعه پدرسالار ما با نوع والدینی روبه رو هستیم که به عنوان بخشی از فرهنگ مدام چوب به دست ایستاده و تا فرد اشتباه کند او را مورد سرزنش،توهین و تحقیر قرار می دهد.در چنین نظامی تفکر نقاد ضعیف است و سیستم فرمان و اجرا قوی است،بنابراین کسی جرات سرپیچی و نقد و بررسی ندارد.به طور کلی در نظامی که تفکر نقاد وجود دارد آن نظام مبنی بر"بالغ"است و اصولاً فکر کردن با نقد و بررسی توام است و در یک جامعه سنت زده به فرد اجازه فکر کردن و نقد و بررسی داده نمی شود.تفکر نقاد همان تفکر خلاق است و به انسان هایی تعلق دارد که تمدن و دنیا را به این شکل مدرن و کنونی شکل می دهند و در یک جامعه خیلی کوچک تر مانند خانواده ای که پدرسالاری بر آن حاکم است اعضای خانواده کمتر فرصت و اجازه نقد و بررسی و ابراز پیدا می کنند.منظور از پدرسالاری،هر شیوه و ایدئولوژی است که مورد نقد و بررسی قرار نگیرد و افراد آن خود را مجبور به انجام فرمان ها بدانند و کسی جرات ابراز عقیده،احساس فکر و نیازهای خود را نداشته باشد چون در صورت ابراز آن فرد احساس آرامش تایید و نوازش را از دست خواهد داد.
در یک خانواده پدرسالار و تمامیت خواه که اجازه فکر کردن و نقد توسط پدر و مادر داده نمی شود کودک در معرض مجازات،تنبیه،توهین،سرزنش یا بی محلی یا نوازش منفی یعنی طردشدگی شدید قرار می گیرد.بنابراین در این خانواده،فرزند باید تنها گوش کرده و فرمان ها را اجرا کند تا مورد نوازش و محبت قرار گیرد که نه گفتن و اعتراض مفهومی ناپسند خواهد بود و بچه ها در بستر ترس بزرگ می شوند و در بزرگسالی نیز از همین الگو برای بقای روانی خود استفاده می کنند.بنابراین در چنین سیستم بسته والد گونه ای،به دلیل تعصبات حاکم بر آن فرد سخت تر می توانند نه بگویند و رفتار قاطعانه داشته باشد.چنین شخصی مطیع شده و حالات سازگاری و فوق سازگاری پیدا کرده که می تواند یکی از عوامل موجه بیماری های روانی باشد.
از دیدگاه TA (تحلیل رفتار متقابل)آن را چگونه ارزیابی می کنید؟نظر والدین در مورد قاطعیت و نوع رفتار او با کودک چه تاثیری در بزرگسالی در عدم توانایی در نه گفتن خواهد داشت؟
از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل برخی از الگوهای رفتاری یک فرد بزرگسال ریشه در زمان کودکی دارد.یک بچه خردسال،نیازمند تایید و نوازش والدین خود است و بیشتر بر اساس احساسات و عواطفش تصمیم می گیرد و دنیا و اطرافیانش را می سنجد و نتیجه گیری می کند درضمن سریع بقای روانی اش را از دست می دهد و نیازمند آن است که از هر طریقی که شده از خودش محافظت کند و بقا حاصل نماید.سیستم تربیتی و الگوهای فرهنگی حاکم خانواده ای که به فرزند اجازه تفکر و ابراز احساس و عقیده نمی دهند،او را به سمت سازگاری سوق می دهند.
یعنی پدر و مادر بیشتر از حالت من"والد"خود فرامین را صادر می کنند و فرزند باید از حالت من "کودک"مطیع و سازگار،فرمان پذیر باشد و اگر فرامین مورد نقد قرار گیرند،بنا به تجربه قبلی،امکان توبیخ و سرزنش و القا احساس گناه می رود و با فرمان برداری امکان نوازش مثبت از طرف والدین بیشتر می شود.بعدها فرد به عنوان یک بزرگسال،به جای رفتار قاطعانه،طبق الگوی زمان کودکی به حالت من "کودک"خود رفته و در مقابل دیگران بله گو می شود و توان تفکر نقاد و یا حداقل ابراز آن را از دست می دهد.
آنچه ذکر کردم الگوی فوق العاده ساده شده ای برای مخاطبان شماست.
-آیا می توان گفت یکی از دلایل بیماری راضی کردن دیگران و مهرطلبی کمبود عاطفی و نوازشی است که فرد در دوران کودکی به دست نیاورده است؟
افراد مهرطلب افرادی هستند که جست و جوگرانه با دهانی به دنبال نوازش و محبت دیگران هستند. فرد مهرطلب عشقی را جست و جو می کند که در آن آزادی اش را از دست بدهد و از جایی که آزادی مساوی با مسوولیت است،مسوولیت انتخاب و پذیرش تمام طبعات آن،بنابراین چنین فردی از پذیرش آزادی مضطرب می شود.
فردی که کم نوازش دیده خودش را دوست ندارد.مسلماً چنین فردی رابطه خوبی هم با خودش ندارد او محتاج این است که دیگران به او بگویند تو خوبی.
او می خواهد این نوازش را از محیط بیرون دریافت کند.یعنی دیگران او را کنترل می کنند و منبع کنترل شده درونی شده ای ندارد.چنین فردی به دنبال آن است که برای کسب احترام،نوازش و احساس خوب،برای دیگران تبدیل به یک ماشین سرویس شود چون هرگز نیازهای خودش را نمی داند و چون نمی تواند خودش را قبول کند دچار اضطراب می شود.از جایی که ارزش های انسانی در او نادیده گرفته شده است،به او داده نشده است،نشنیده یا در محیط آموزشی و خانواده به او یاد داده نشده است یا او یاد نگرفته است.چنین فرد مهرطلبی مسلماً روزی هویت خودش را از دست می دهد و برای اینکه دیگران دوستش داشته باشند به یک ماشین بله گو تبدیل می شود.نکته مهم این جاست وقتی فردی وارد رابطه ای می شود که فردیت و هویت خود را از دست بدهد شک نکنید زمانی رابطه را کنار می گذارد تا فردیت از دست داده اش را به دست آورد.
-چه تفاوتی بین مهرطلبی و مهراصیل وجود دارد؟
مهر اصیل فلسفه عمیقی دارد و دارای اصولی است که ریشه در روان شناسی وجودگرا دارد و اولین اصل آن این است که من به آن کس که بخواهم مهر می رسانم و پاسخ آن را که رضایتی عمیق است در لحظه دریافت می کنم و دیگر چشم داشتی در پس آن نخواهم داشت.فردی که دارای مهر اصیل است اگر به دیگران بله بگوید از انجام آن لذت می برد اما فرد مهرطلب چون می ترسد بله می گوید و از نظر روانی نیازمند است.
-چگونه "نه" بگوییم؟
هدف از آموزش مهارت جرات ورزی و نه گفتن به معنای توجه به خودشیفتگی و خودخواهی نیست.بلکه باید دانست انسان ها همان گونه که در مقابل خود برای موفقیت وظایف و مسوولیت هایی دارند در مقابل دیگران مانند خانواده، دوستان، همکاران،بستگان،نیازمندان،به طور کلی افراد جامعه هم مسوولیت هایی دارند که نباید آن را فراموش کنیم و بهترین شیوه سالم در ارتباطات تعادل در برآوردن نیازها و خواسته های خود و دیگران است.
معتقدم یکی از دلایل مشکلات جوامع مدرن امروز که به انواع بیماری های روحی و جسمی مبتلا شده اند.خودخواهی و خودشیفتگی و اهمیت ندادن به مسوولیت های فرد در مقابل اجتماع است.مهارت رفتار قاطعانه،آشنا شدن با حقوق خود و دیگران است و بهترین شیوه نه گفتن برای اینکه باعث ناراحتی و رنجش طرف مقابل نشویم،جرات مندی همدلانه است.در این روش ها ما ضمن ابراز عقیده خود،احساسات و عقاید فرد مقابل را هم درنظر می گیریم.مثلاً تصور کنید دوست شما روز بسیار بدی داشته است و تمام دلخوشی او این است که شب به منزل شما بیاید زمانی که می گوید،خیلی دلم گرفته،شب منزل هستی که بیایم.گفتن این که،نه نیستم باعث رنج و ناراحتی او خواهد شد بنابراین می توانید به شیوه جرات مندی همدلانه بگویید:ای کاش منزل بودم(همدلی)و می توانستم برایت کاری بکنم.حتی می توانید از او دلجویی کرده و زمان دیگری به او پیشنهاد کنید و در حد توان مشکل او را حل کنید.
-چگونه جرات مندانه رفتار کنیم؟
به عنوان پایه آموزش مهارت های جرات ورزی و ابراز وجود باید بدانیم که تمام انسان ها از حقوق یکسان و برابر برخوردار هستند و باید بتوانند ضمن حفظ ادب و احترام،نظر خود را ابراز کنند و به حقوق خود دست یابند.در زیر به بعضی از این حقوق فردی و اجتماعی اشاره می شود.
1-شما حق دارید با احترام با شما برخورد شود.
2-شما حق دارید در زندگی خود به صورت مستقل تصمیم بگیرید.
3-شما حق دارید از دیگران عاقلانه و منطقی توقعاتی داشته باشید.
4-شما حق دارید درخواست های نامعقول دیگران را بررسی و رد کنید.
5-شما حق دارید احساسات،نظرات و عقاید خود را بیان کنید.
6-شما حق دارید اشتباه کنید و مسوولیت اشتباه های خود را بپذیرید.
7-شما حق دارید از دیگران بخواهید رفتارهای نامطلوب خود را تغییر دهند.
یک کلید طلایی برای ایجاد ابراز وجود:خودتان را همان طور که هستید بپذیرید و برای تغییر در کاستی های خود و برای ابراز عقیده خود در یک جمع اطلاعات خود را در مورد موضوع مورد نظر تا آن جا که می توانید کامل کنید وعلاوه بر آن،با دیگران ارتباط اجتماعی برقرار کرده و بدانید با هر بار حاضر شدن و رویارویی با جمع می توانید توانمندی خود را بالا ببرید.هرچند ممکن است در ابتدا اشکالاتی وجود داشته باشد اما به مرور این نقایص و کاستی ها برطرف می شود.
منبع:مجله ی موفقیت شماره 165